علی شریعتی ، دوستان و دشمنان


تا سحر ای شمع بر بالین من

امشب از بهر خدا بیدار باش

سایه غم ناگهان بر دل نشست

رحم کن امشب مرا غمخوار باش

 

علی شریعتی انسانی که شاید این انقلاب بخش بزرگی از موفقیت خود را در آرمان ها و عقاید او داشت ، و پروژه بزرگی که او آغاز کننده آن نبود ولی نقش بزرگی در ادامه آن داشت پروژه پروتستانیسم اسلامی ...

و چقدر این تاریخ بد است که همیشه بهترین انسانها را در بهترین زمانها می گیرد .

علی شریعتی روستا زاده ساده ای که تفکراتش ایدئولوگ یک انقلاب بزرگ بود اما وقتی به حکومت فعلی و به ترکیب حاکمان فعلی نظری می اندازیم می بینیم شباهتی با آنچه او می پنداشت  و در پی ساختن آن بود ندارد ، حکومتی که بسیاری از همراهان او را در بند می کند شاگردانش را تکفیر می کند و همین کسانی که روزگاری سپاس شاه را گفتند برای اعلیحضرت نامه فدایت شوند می نوشتند امروز وارث انقلابی هستند که او و امثال او در ساخت آن نقش اول را داشتند . انقلابی که اگر به دست صاحبان و ایدئولوگ های واقعی آن بود شاید وضعی بسیار بهتر از این داشت .

البته آنهایی هستند که شریعتی را سازنده و بنیانگذار همین تفکر می دانستند اما آیا اینان کتاب نیایش او را خوانده اند همین ها می داند ایشان چقدر تکفیر شد . جالب اینکه القابی که به او می دادند تفاوتهای جالبی داشت . از سگ وهابی تا شیعه مشرک رافضی تا کمونیست الحادی تا آخوند فکلی !! همه انگ هایی بود که به شریعتی زدند ولی زمان ثابت کرد که انگ زنندگان چه کسانی هستند .

مروری بر بخشی از اسناد ساواک درباره ایشان مخالفین او را بهتر آشکار می کند :

" ... شدیدترین وضع اختلاف بین طرفداران شریعتی و مخالفان وی فعلا در مدرسه حقانی است . زیرا یکی از مدرسین آن مدرسه به نام مصباح یزدی که از موسسین در راه حق می باشد از مخالفین سرسخت شریعتی می باشد لذا طرفداران شریعتی در جلسات درس وی شرکت نکرده ... و شاگردان مصباح نیز مقالات او را پاره می کنند ... "

]اسناد ساواک ج 3 ص 368[

این شاگردان نیز چه کسانی بودند افرادی چون روح الله حسینیان ! نام اینان نیز فقط یک چیز را به خاطر می آورد . و سوالی که شاید بسیاری از دوستداران شریعتی می پرسند این است اینک که مخالفین وی و حتی معاندانش تمام ابزار تبلیغاتی را در دست دارند از صدا و سیما که حیاط خلوت امثال مصباح است تا منابر نماز جمعه آیا دوست داران وی نیز می توانند از چنین امکاناتی بر خوردار باشند ؟ اگر نه حتی اجازه چاپ کتاب را نیز ندارند ؟ حداقل نظر خود را نمی توانند بگویند ؟ اگر نه پس تکفیر دیگر چیست ؟ زندان دیگر چیست ؟ اینها سوالاتی است که هنوز جوابی داده نشده ! آن زمان که شریعتی ها در زندان بودند امثال مصباح برای اعلیحضرت نامه می دادند از مقام همایونی تجلیل می کردند ! و دیگران در مقابل هزاران بیننده تلویزیونی سپاس شاه را می گفتند ! و حالا چه ؟ نهضت آزادی ها که پیش از انقلاب از آنها با نام جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی نام برده می شد امروز نیز با همان نام و حتی بدتر از آن نام برده می شوند . چرا آنها پیش از انقلاب در زندان بودند و امروز نیز در زندان یا منتظر زندان ؟  سوالاتی که نفر اول نظام باید به آن پاسخ بگوید زیرا تمام اینان افرادی انتسابی هستند که با حکم مستقیم وی بر مسند قدرت هستند آیا انتساب اینان به قدرت نشان از موافقت با نظراتشان نیست ؟

به هر حال بحث در این باره زمانی بیشتر می برد که جای آن اینجا نیست . مقصود من از این گفتار چند یادآوری به دوستداران وی بود که شاید ایشان هم در این باره کمی مقصرند ! تا کنون بیشترین کتابهایی که درباره شریعتی منتشر شده کتبی است که بیشتر شبیه مرثیه خوانی برای او است و زندگینامه هایی که برای او تحریر کرده اند حتی مطالبی که در اینترنت نیز می بینیم به همین گونه است ! مطالبی که عمدتا در وبلاگ هاست و چند سایت معدود که اکثرا گوشه هایی از کتاب های وی را آورده و بیشتر از او تمجید می کنند و در فراقش شعر می سرایند و ناله می کنند ! البته این که کتابهای او معرفی شوند کار خوبی است و شایسته ولی اینکه بیشتر شبیه مرثیه سرایی باشد کار مشکل گشایی نیست ! شاید من در مقامی نباشم که بخواهم از این عزیزان انتقادی داشته باشم اما واقعیتی است که فراموش کردن آن برایم کمی سخت بود !

اگر امروز دکتر شریعتی را نمی شناسند و اگر نسل جدید با او کمتر انس می گیرد و از اسلام فقط تکفیرها و خشونت طلبی های مصباحیان را شنیده دلیلش همین ندیدن امثال شریعتی است اسلام شریعتی ها اسلام یدالله سحابی ها اسلام بازرگان ها اسلام طالقانی ها با این چیزی که اکنون می بینیم تفاوت بسیاری دارد . اسلام که تحجر حرف اول آن است . آقایانی که امروز دم از مبارزه با اسرائیل می زنند فراموش کردند که چه کسانی این راه را آغاز کردند ! شاید خبر ندارند یاسر عرفات و امام موسی صدر بر جنازه دکتر نماز خواندند !

بله ! انقلابی که شریعتی به خاطر آن بدترین تهمت ها سخت ترین زندان ها و سنگین ترین فشار را تحمل کرد اینک به دست کسانی افتاده که بیشتر شبیه شاه سلطان حسین هستند تا علی ! و مانند او که تا وقتی محمود افغان به دروازه اصفهان رسید هنوز در خواب بود و مشغول استخاره که آیا به جنگ برود امروز نیز شعارهای پوچ خود را درباره آمریکا و اسرائیل و انگلیس تکرار می کنند غافل از اینکه مبارزه شان شبیه آیت الله بهبانی است تا ستارخان ! شاید آنان نفرین شاه را می کنند ولی کارشان شبیه آیت الله کاشانی است تا مصدق ها !

و امروز شاید شریعتی به ما نیز می نگرد که چه کرده ایم و واقعا چه باید کرد ؟

 

***

 

افسانه من به پایان رسیده است

و احساس می کنم که این آخرین منزل است

دیگر نه بانگ جرس کاروانی

دیگر نه آوای رحیلی

تنهایی آرامگاه جاوید من است

و درد و سکوت

همنشین تنهایی جاودانه من است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد