کدام انگیزه موجب قتل احمد خمینی شده است ؟

شاید این مطالب زیاد باشد ولی اطلاعات خوبی به شما می دهد

حلقه گمشده ماجرای قتل احمد خمینی را می توان در کتاب خاطرات آیت الله منتظری پیدا کرد
قتل های زنجیره ای به ۴مورد قتل فجیع پروانه اسکندری، داریوش فروهر، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده محدود نمی شود . از دکتر کاظم سامی گرفته تا قربانیان رستوران میکونوس ، از فریدون فرخزاد گرفته تا حجت الاسلام احمد خمینی ، از رهبران کلیسای ارامنه گرفته تا شاپور بختیار و عبدالرحمان قاسملو قربانیان قتل های زنجیره ای طیف وسیع و متنوعی را تشکیل می دهند که در سالیان گذشته قربانی سیاست کلان ترور "دگراندیشان و دگر باشان" شده اند.
مرکز آمریت این جنایات نه در محدوده یک محفل خودسر که در بالاترین حلقه رهبری جمهوری اسلامی قرار داشته است. سعید امامی همان گونه که در اعترافات خود بیان داشته : غلام حلقه به گوش بوده و به تکلیف عمل می کرده است." (پرونده قتل های زنجیره ای و امنیت ملی- انتشاردرایران امروز)
در شرایطی که دادگاهی فرمایشی دستور "جمع کردن" و بایگانی کردن پرونده این جنایات را صادر کرده است ، افکار عمومی ملت ایران و وجدانهای بیدار جهانی نسبت به پرونده این فجایع که شیشه عمر مافیای سیاسی قدرت در لابلای آن پنهان است ، همچنان حساس اند .
نباید گذاشت این پرونده ملی در گورستان "مصلحت ها" و بده بستانهای جناحی به خاک فراموشی سپرده شود . چشم فروبستن بر این پرونده پشت کردن به منافع و مصالح ملی ایران ، تمکین به جنایتکاران و ادامه و تکرار این فجایع در آینده است . نه فقط روشنفکران و آزادیخواهان ایران بلکه جامعه جهانی نیز نباید و نمی تواند نسبت به جنایاتی که توسط بلندپایگان یک حکومت و با سوء استفاده از امکانات یک ملت صورت گرفته ؛ بی اعتنا باقی بماند

کدام انگیزه ای می تواند موجب قتل احمد خمینی شده باشد؟
پس از مرگ ناگهانی حجت الاسلام احمد خمینی، خیلی ها مرگ وی را مشکوک می دانستند . می گفتند "خودشان او را کشته اند!"
"
عوام الناس" می گفتند که احمد خمینی این اواخر بیش از حد از آقای خامنه ای و هاشمی رفسنجانی انتقاد می کرده ، آنها هم سر او را زیر آب کرده اند!
با این همه کسانی هم به دیده تردید به این شایعات می نگریستند و بر آن بودند که احتمالا این قضیه در زمره همان شایعاتی است که در فضای غبارآلود استبداد زمینه رشد و نمو پیدا می کند . چه بسا که محافل ترور نیز امیدوار بودند که لااقل گروهی از مردم قتل احمد خمینی را شایعه بی اساس تلقی کنند و موضوع به مرور زمان فراموش شود. اما هرچه از مرگ وی می گذرد اسناد و شواهد انکارناپذیری که حکایت از قربانی شدن بیرحمانه وی در منازعات سیاسی پشت صحنه جمهوری اسلامی است، به دست می آید.
در بهمن ماه ۱۳۷۸سخنرانی عمادالدین باقی در اصفهان قتل احمد خمینی را به سرعت از حد یک شایعه به یک واقعیت بسیار جدی تبدیل کرد. در آن سخنرانی عمادالدین باقی از قول حسن خمینی ، فرزند احمد خمینی نقل کرده بود که "حجت الاسلام احمد نیازی رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح و مسوول پیگیری پرونده قتل های زنجیره ای به وی گفته است: پدر شما را نیز" همین ها" (یعنی باند سعید امامی)کشته اند(نقل به معنی)
(
سخنرانی عمادالدین باقی در اصفهان به تاریخ ۲۶/۱۱/۱۳۷۸‎ )
عمادالدین باقی پس از چندی از جمله به خاطرهمین سخنرانی که از طرف قاضی مرتضوی مصداق نشر اکاذیب " به قصد "تشویش اذهان عمومی" تلقی شده بود، روانه زندان اوین شد. اما او از درون زندان ماجرا را پی گرفت و در نامه ای از حسن خمینی خواست که گفته خود را علنا تکرار کند. حسن خمینی هم در پاسخ عمادالدین باقی کتبا اعلام داشت که: مدتی پیش محمد نیازی به نزد وی آمده و به او گفته است که پدر شما را همین محفل سعید امامی کشته است.( نقل به معنی)
در برابر اعلام کتبی و رسمی این ادعای بسیار مهم، قوه قضائیه جمهوری اسلامی هیچ گونه واکنشی از خود نشان نداد. در حالی که وقتی یکی از صاحب منصبان این نهاد یعنی محمد نیازی رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح اعلام داشته است که سعید امامی قتل فرزند بنیان گذار جمهوری اسلامی یعنی احمد خمینی را نیز پذیرفته است، قاعدتا باید دستگاههای اطلاعاتی و قضایی جمهوری اسلامی برای معلوم کردن صحت وسقم این ادعای بسیار مهم واکنش نشان دهند و دست کم پرونده ای برای پیگیری این مسئله در قوه قضائیه تشکیل شود. اما هیچ مرجع قضایی و هیچ مقام جمهوری اسلامی حاضر به پیگیری این ادعا که احمد خمینی را باند سعید امامی کشته است نشد و همه از کنار آن گذشتند. روزنامه های جناح راست نیز که هر وقت بخواهند، از کاهی کوهی می سازند، در قبال این ماجرا سکوت کامل اختیار کردند . حتی حسن خمینی نیز مسئله مهم خبر قتل پدر را در محاکم قضایی دنبال نکرد .
البته سکوت قوه قضائیه و روزنامه های جناح راست، به هیچ وجه نشانه کم اهمیت بودن این ماجرا نبود، بلکه بیشتر حاکی از آن بود که آنها پیش از حسن خمینی و عمادالدین باقی از قضیه اطلاع داشته اند و تمایل زعمای جناح راست بر آن بوده است، که بی سروصدا از کنار ماجرا بگذرند.
پس از نامه عمادالدین باقی، اکبر گنجی در این باره خواستار توضیحات محمد نیازی شد. گنجی در یادداشت کوتاهی که روز شنبه ۷اسفند ماه ۱۳۷۸در روزنامه ها انتشار یافت نوشت "دوست عزیز آقای باقی روز سه شنبه ۲۶/۱۱/۱۳۷۸به اصفهان رفت تا با علی فلاحیان درباره قتل های زنجیره ای به مناظره بنشیند. فلاحیان علی رغم وعده قبلی بر سر قرار حاضر نشد تا دخالت یا عدم دخالتش در قتل های زنجیره ای همچنان در پرده ابهام بماند. عمادالدین باقی در آنجا اعلام کرد که "اخیرا آقای نیازی خدمت حسن آقا رفته و به ایشان گفته اند پدر شما، یعنی مرحوم حاج احمد آقا خمینی به وسیله محفل اطلاعاتی به قتل رسیده است و متهمان به این نکته اعتراف کرده اند."(صبح امروز ۷اسفندماه)
از آن زمان درباره احتمال قتل احمد خمینی پرسش های زیادی در سطح جامعه مطرح است که در این مقاله من در جستجوی پاسخ به دو پرسش اساسی زیر هستم:
1-
چرا و با چه انگیزه ای احمد خمینی به قتل رسیده است؟
2-
چه مقامی در جمهوری اسلامی فرمان این قتل را صادر کرده است؟
علاوه بر اعترافات سعید امامی و اطلاعات محمد نیازی که دسترسی به همه جزئیات و جوانب آن برای کشف انگیزه قتل از اهمیت ویژه برخوردار است، خاطرات آیت الله منتظری حاوی نکاتی است که برای شناخت انگیزه هایی که می تواند موجب قتل احمد خمینی شده باشد ، در حکم کشف حلقه گمشده این ماجرا است.
آیت الله منتظری با ارائه دلایل مستند توضیح می دهد که احمد خمینی در زمان حیات آیت الله خمینی بویژه در یکی دو سال آخر زندگی وی از قدرت فوق العاده ای برخوردار بوده و به جای پدر تصمیم می گرفته و بر این اساس دستی بالای دست او وجود نداشته است. در عین حال آیت الله منتظری به جاه طلبی های احمد خمینی وتلاشهای مشخص وی برای جانشینی پدر و پس از ناکامی در این زمینه برای پست ریاست جمهوری اشاره دارد .
آیت الله منتظری پیش از آن که از مقام جانشینی عزل شود در اعتراض به همین وضع به آیت الله خمینی می نویسد:
".......
چند سالی است که عملا اداره کشور و انقلاب را حضرتعالی به روسای سه قوه و شخص آقای حاج احمد آقا سپرده اید و همه کارها از ریز و درشت و تخصصی و غیرتخصصی را باید آقایان صلاح بدانند و تشخیص دهند . و در عمل آقای موسوی نخست وزیر ، تسلیم آقایان خامنه ای و هاشمی و حاج احمد آقا است و آقای موسوی اردبیلی هم اهل مقابله و برخورد نیست ، فقط نزد ما داد می زند که مخالفم ولی نمی توانم مخالفت کنم. پس در حقیقت سه نفر تصمیم گیرنده اند ، (احمد آقا، خامنه ای، هاشمی) در صورتی که مسایل و مشکلات کشور به حدی است که این سه نفر با اشتغالات دیگری که دارند نمی توانند حل کنند . اصلا ملاقات با آقایان و طرح مسایل با آنان ، خود یکی از مشکلات کشور است."(خاطرات آیت الله منتظری، فصل دوم: برخی از طرح ها و ابتکارات آیت الله منتظری)
طبیعی است که وقتی حجت الاسلام احمد خمینی از چنان قدرتی برخوردار است که هم به جای پدر تصمیم می گیرد و هم در هیاتی سه نفره درباره همه امور سیاسی و نظامی و اقتصادی کلان کشور تصمیم می گیرد ، نمی تواند بپذیرد که پس از مرگ آیت الله خمینی در حاشیه قرار گیرد .
او از یکی دو سال پیش از مرگ پدر در کمین جانشینی آیت الله خمینی است. و حتی در پیاده کردن نقشه عزل آیت الله منتظری نقشه ای که به گواه کتاب خاطرات ایشان، حجت الاسلام های مدرسه حقانی، انجمن موتلفه اسلامی، انجمن حجتیه و شخص سید علی خامنه ای تدارک دیده اند، او بیش از هرکس دیگر فعال است، چرا که امیدوار است خود به جای آیت الله منتظری به جانشینی پدر برگزیده شود. در همین باره در خاطرات آمده است که حتی نامه هایی که برای عزل و بیرون راندن آیت الله منتظری از صحنه از قول آیت الله خمینی و به امضای وی صادر شده است ، توسط احمد خمینی انشاء و امضاء شده است .
آیت الله منتظری در این مورد می نویسد: "به نظر ما نامه امام به نمایندگان مجلس ، به دستخط حاج سید احمد خمینی بیشتر شباهت دارد تا به دستخط امام که ذیلا از نظر کارشناسی با آوردن نمونه هایی از خط آقای سید احمد خمینی و دستخط امام، دلایل خویش را در این رابطه عنوان میکنیم......."(همان)
در بخشی از خاطرات، زیر عنوان "انگیزه منفصل کردن آیت الله منتظری از نظام و سودای رهبری" درباره تلاشهای احمد خمینی برای دستیابی به جانشینی پدر و رهبری جمهوری اسلامی، مفصلا بحث شده است.
در این باره پس از اشاره به مصاحبه خانم مصطفوی با واشنگتن پست که در تاریخ ۲۱/۳/۱۳۶۸از بخش فارسی صدای آمریکا نیز پخش شده و درآن از تمایل احمد خمینی برای ریاست جمهوری در زمان پدر صحبت شده است به اقدامات فشرده احمد خمینی برای دستیابی به مقام رهبری در آخرین روزهای عمر آیت الله خمینی به شرح زیر اشاره شده است:
"
پس از عزل آیت الله منتظری در حالی که امام خمینی در بیمارستان به سر می برد و طبق گفته پزشکان معالج در مصاحبه های تلویزیونی ۲۵و ۲۶خرداد ۱۳۶۸رحلت ایشان در چند روز آینده قطعی شده بود، تلاش برای تحقق قرارمدارها جهت پر کردن خلاء رهبری پس از امام فعالتر شد و پیغام هایی برای آیت الله منتظری فرستاده می شد مبنی بر اینکه ایشان نامه ای به امام خمینی مرقوم داشته و بگوید از آنجا که من احمد آقا را فردی آگاه و لایق می دانم و مدتها است ایشان را می شناسم ، وی را تنها فرد مناسب برای رهبری نظام می دانم. پیغام دهندگان می گفتند شما چه بخواهید و چه نخواهید بعد از امام ، احمد آقا رهبر خواهد بود ، پس اگر شما نامه ای به امام مرقوم دارید و به رهبری احمد آقا کمک کنید ، ایشان هم رهبری خود را مدیون شما دانسته و مرجعیت شما تثبیت خواهد شد." (همان)
به تلاشهای احمد خمینی در استانهای کشور نیز اشاره می شود که برای نمونه مورد زیر را مثال می زنیم: " چاپ تعداد متنابهی از عکسهای احمد آقا در یکی از چاپخانه های تهران درآن ایام که با یک ژست سالمندانه تهیه شده بود، روشنگر نیات واقعی دست اندرکاران ماجرا بود. بخصوص که در محافل خصوصی روحانیون مبارز تهران هم طرح لیاقت و شایستگی! احمد آقا برای رهبری زمزمه می شد. از سوی دیگر استاندار وقت اصفهان (آقای کرباسچی) که از صحابه احمد آقا به شمار می رفت دست اندرکار تهیه طوماری بود که در آن با تشبیه موقعیت مملکت به زمان امام محمد تقی که آن حضرت در سن هفت سالگی به امامت رسیدند، پیشنهاد جایگزینی سید احمد خمینی به جای آیت الله منتظری را به امام بدهند . این طرح در جلسه مدیران و مسئولین ادارات اصفهان پیشنهاد شد که به دلیل ضیق وقت و رحلت امام خمینی به جایی نرسید." (همان)
خاطرات به طور مستند و انکارناپذیری نشان می دهد که احمد خمینی در سودای جانشینی پدر ، در دوساله آخر عمر آیت الله خمینی به تلاشهای وسیعی متوسل شده بود که پرچمداری ماجرای عزل آیت الله منتظری و بند و بست های پشت صحنه با جناح های حکومتی از آن جمله بود.
در خاطرات توضیح داده شده است که در روزهایی که مرگ آیت الله خمینی قریب الوقوع بود هنوز چند ماهی از ریاست جمهوری سیدعلی خامنه ای باقی بود ، و تازه قرار بر این بود که پس از ریاست جمهوری در راس قوه قضائیه قرار گیرد. هاشمی رفسنجانی نیز رئیس مجلس بود و قرار بود که بعدا نامزد ریاست جمهوری شود ، بنابراین از میان سه چهره اصلی که آیت الله خمینی همه امور را به آنان سپرده بود ، احمد خمینی "فرزند امام" امیدوار بود که بتواند به جای پدر برگزیده شود .
اما احمد خمینی پس از مرگ پدر نه فقط به جانشینی انتخاب نشد بلکه روزبه روز بیشتر در سایه قرار گرفت. در خاطرات می خوانیم:" وقتی که پس از درگذشت امام خمینی مساله رهبری احمد آقا در مجلس خبرگان مطرح شد به صورتی خام و ضعیف بود و کاری از پیش نبرد. و سرانجام با ابتکار آقای هاشمی رفسنجانی ، آقای خامنه ای توسط مجلس خبرگان به رهبری برگزیده شد . در پی آن اخباری می رسید مبنی بر اینکه احمد آقا علیرغم حمایتهای اولیه و ظاهری از رهبری آیت الله خامنه ای ، همکاریهای لازم را با ایشان به عمل نمی آورد و در میان افراد بیت و اصحاب ایشان گلایه هایی در مورد این که احمد آقا نقش خوبی در ارتباط با رهبری خود و پس از عدم موفقیت در ارتباط با رهبری آقای خامنه ای نداشته ، بوجود آمده است."
جنگ قدرت، جنگی که در پشت صحنه در میان آقایان خامنه ای و رفسنجانی از یک طرف و احمد خمینی از طرف دیگر جریان داشته می تواند انگیزه قتل وی باشد. بویژه آن که پس ازانتخاب سیدعلی خامنه ای به مقام رهبری نیز احمد خمینی از رقابت با وی و هم عرض کردن خود با او دست برنداشته و در فرصت های مختلف نشان داده است که همچنان سودای رهبری را در سرداشته و بر این اساس چه بسا مترصد فرصت بوده است.
در خاطرات به موارد متعددی از این رقابت ها اشاره شده است:
"
آقای محمد علی انصاری در سخنرانی خویش در بهشت زهرا بر سر مزار امام خمینی (ره) در مراسم روز عاشورا که مطابق با ۲۲مرداد ۱۳۶۸برگزار شد، مطالبی گفت که اخبار قبلی و نیز شایعات و اخبار بعدی را تقویت و تثبیت می کرد. او در قسمتی از سخنان خویش، بوسه امام بر پیشانی احمد آقا را به هنگام رفتن به بیمارستان، حرکتی بی سابقه نامید و اظهار داشت که امام خواسته اند با این بوسه راهها و افق آینده و رسالت ما را روشن سازند" ( همان) در خاطرات می خوانیم که :" احمد آقا" پیوسته خود را در عرض رهبری جدید نظام مطرح می کرد و در مقابل هر ملاقاتی از سوی آقای خامنه ای با مسوولین، ملاقاتی هم از سوی "احمد آقا" صورت می گرفت و خبر آن درصدراخبار منتشر می شد. " تنها در طول یک هفته شاهد پخش خبر دیدار مسوول نهضت سودآموزی به همراه عده ای دیگر از مسوولین آن، دیدار گروهی از فرماندهان، ملاقات نماینده سواپو و ملاقات رئیس قوه قضائیه به همراه گروهی از مقامات قضایی با آقای سید احمد خمینی بودیم."(همان)
این شیوه رقابت احمد خمینی با رهبر جدید جمهوری اسلامی اگر ادامه می یافت نتیجه ای جز در مخاطره قرار گرفتن رهبری سید علی خامنه ای از آن حاصل نمی شد. در این مورد در خاطرات آمده است:
"
احمد آقا در نامه ای که به سال ۱۳۵۹به آیت الله منتظری نوشته بود، طرح شدن عکس و نام و خبر دیدارها و پیام ها و خطبه های نماز جمعه ایشان و حتی تدریس را سبب تضعیف نفوذ امام دانسته بود، بنابراین مطرح شدن احمد آقا درعرض رهبری جدید نیز با همان استدلال در جهت تضعیف رهبری جدید به حساب می آمد."
بدیهی است که نه شخص سید علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی در مقام رهبر و رئیس جمهور رژیم و نه محافل قدرتمندی که خامنه ای را به جای آیت الله خمینی برگزیده بودند، نمی توانستند رقابت های آشکار و طبعا به زعم آنها خطرناک احمد خمینی را برتابند. او به عنوان "یادگار امام" و فردی که مدتها در بیت آیت الله خمینی همه امور را در دست داشته، در همه ارگانهای جمهوری اسلامی دارای نفوذ و دارای دوستانی بسیار و نزدیک بود. علاوه بر این، همه کسانی که به نوعی از انتخاب خامنه ای به جانشینی آیت الله خمینی ناراضی بودند و از این که وزارت اطلاعات و حجت الاسلام های مدرسه حقانی و جریانات راست با برگزیدن خامنه ای همه قدرت را دردست خود قبضه کرده اند، سخت نگران شده بودند، ممکن بود بتدریج در زیر پرچم رهبری احمد خمینی گرد آیند. در همین جا باید متذکر شویم که در جریان عزل آیت الله منتظری بخشی از چهره ها و محافل چپ و اصلاح طلبان امروزی نیز با احمد خمینی همکاری می کردند، هرچند که طراح اصلی عزل آیت الله منتظری بنابه شواهدی که در کتاب خاطرات به کرات ذکر شده همان دانش آموختگان مدرسه حقانی (ری شهری، علی فلاحیان، روح الله حسینیان، محسنی اژه ای، علی رازینی) انجمن موتلفه اسلامی و تشکل نیمه مخفی انجمن حجتیه و شخص سید علی خامنه ای بوده اند.
از مجموعه کتاب خاطرات آیت الله منتظری می توان استنباط کرد که همان جریانی که امروز قوه قضائیه و مجلس خبرگان، شورای نگهبان و نهاد ولایت فقیه را در اختیار دارد از آغاز در فکر قبضه کردن قدرت در دست خویش بوده اند و در این راه از جاه طلبی ها و ساده اندیشی های احمد خمینی به سود خویش بهره جسته اند. احمد خمینی پس از مرگ پدر بتدریج به عمق این قضایا پی می برد و با جناح راست و شخص خامنه ای از در مخالفت درمی آید.
بنابراین پس از انتخاب خامنه ای به رهبری جمهوری اسلامی و ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، تنها خطر فوری و مهمی که برای مافیای سیاسی به قدرت رسیده وجود داشت، احمد خمینی بود.
چرا که نه فقط در ارگانهای مهم جمهوری اسلامی از جمله سپاه، بسیج و نیروهای انتظامی صاحب نفوذ بود، بلکه همان گونه که اشاره شد بسیاری از کسانی که از انتخاب خامنه ای به رهبری و مسلط شدن جناح راست ناراضی بودند، می توانستند در پشت سر وی گرد آیند و این خطری بزرگ تلقی می شد.
بویژه آن که با گذشت زمان مخالف ها و انتقادهای احمد خمینی از رهبری نظام رنگ آشکارتری به خود می گرفت و او در پنهان و آشکار لب به انتقاد می گشود.
حتی گفته می شد که احمد خمینی به نزدیکانش گفته است که در جریان عزل آیت الله منتظری از جناح راست بازی خورده و از کرده خود سخت پشیمان شده است. عمادالدین باقی که با خانواده احمد خمینی و فرزند او حسن خمینی آشنایی نزدیک دارد، در یکی از مقالات خود اشاره می کند که احمد خمینی در آخرین ماههای زندگی خود نسبت به آیت الله منتظری احساس احترام می کرده و از اقدامات خود علیه او پشیمان بوده است.
در کتاب خاطرات آیت الله منتظری در این باره آمده است:
"
من از افرادی که به این جا می آمدند می شنیدم که می گفتند فلانی از مسایل گذشته ابراز تاسف می کند...... این اواخر من شنیدم که احمد آقا ابراز ناراحتی کرده بود که چرا نامه های مرا به دست امام نمی داده است."
(
از فصل غوغای برکناری تحت عنوان چگونگی مواضع مرحوم حاج احمد آقا خمینی در اواخر عمر)
و در جایی دیگر چنین می خوانیم:
"
این اواخر که مرحوم حاج آقا رضا صدر- که دایی خانم احمد آقا میشود- فوت شده بودند، من در مسجد اعظم برای شرکت در فاتحه ایشان رفته بودم، وقتی از مجلس بیرون می آمدم، احمد آقا کنار دیوار در دالان نشسته بود، تا چشمش به من افتاد بلند شد، سلام کرد و خیلی گرم گرفت و حال و احوال کرد و احترام کرد......" (همان)
مخالفت احمد خمینی با جناح راست و دو رهبر اصلی آن سید علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی از سال ۷۰به این سو روزبه روز ابعاد قطعی ترو تندتری به خود می گرفت و از حد شایعه به سطح واقعیت آشکار فرا می روئید .
سرانجام احمد خمینی در بهمن ۱۳۷۳در یک سخنرانی که برای گروهی از خانواده شهدا ایراد کرد رسما خود را در برابر سید علی خامنه ای قرار داد و گفت: چرا ضعف ها و ناتوانی های خود را به گردن دشمن خارجی می اندازید، این همه مشکلات و فساد که در کشور به بار آمده نتیجه بی لیاقتی و نبود مدیریت است....."( نقل به معنی)
این سخنان او که توسط بخش فارسی برخی از رادیوهای خارجی در ایران منعکس شد در روزنامه های آن زمان اغلب با سانسور و حذف قسمت های انتقادی آن انتشار یافت.
کمتر از یک ماه پس از این سخنرانی مرگ ناگهانی احمد خمینی به علت عارضه سکته اعلام شد.
با توجه به پیشینه مافیای سیاسی- اقتصادی قدرت در جمهوری اسلامی، مردم، مخالفان و حتی بسیاری از محافل منقد حکومتی مرگ احمد خمینی را مشکوک تلقی کردند.
سابقه بیرحمی های وزارت اطلاعات و جناح راست که با مرگ آیت الله خمینی بتدریج همه قدرت را در دست خود قبضه کرد در انظار عمومی سیاه تر از آن بود که مرگ احمد خمینی را یک حادثه طبیعی تلقی کنند. وقتی مخالفان کم خطرتر را در گوشه و کنار ایران و جهان به قتل می رسانند، چرا با احمد خمینی که حالت ناراضی و موضع انتقادی وی می توانست برای مافیای سیاسی قدرت بنیان کن باشد، باید مدارا کنند؟
با شناخت همه جانبه ای که امروز از میزان قدرت پرستی و درنده خویی مافیای قدرت در جمهوری اسلامی وجود دارد، منطقا می توان به این نتیجه گیری رسید که کشتن احمد خمینی برای مافیای قدرت طبیعی تر ازتحمل او است. بویژه آن که احمد خمینی را نمی توانستند محاکمه یا زندانی کنند.
اگر پیامدهای قتل های زنجیره ای پائیز ۷۷گریبان مافیای قدرت را نمی چسبید، اگر اعترافات سعید امامی که سرانجام، دیر یا زود جهانیان ازهمه جزئیات تکان دهنده آن مطلع خواهند شد در کار نبود، اگر آیت الله منتظری خاطرات خود را منتشر نمی کرد، اگر روزنامه نگاران و روشنفکران جامعه پرونده قتل های سیاسی را دنبال نمی کردند، طراحان این جنایت می توانستند امیدوار باشند که بدون دغدغه مکافات این همه جنایات، همچنان با خیال راحت بر صندلی های قدرت و قضاوت تکیه دهند.
اما هر روز که می گذرد، گوشه ها و زوایای هولناک تری از ابعاد جنایاتی که مافیای قدرت در سالهای گذشته مرتکب شده است آشکار می گردد. اگر خاطرات آیت الله منتظری انگیزه قتل احمد خمینی را آشکار می کند، اعترافات سعید امامی جزئیات ماجرای قتل وی را برملا می سازد و اشتباه حجت الاسلام نیازی خبر این جنایت را به گوش حسن خمینی می رساند. و مردم که از آغاز با تکیه بر شناختی که از مافیای قدرت داشتند، مرگ احمد خمینی را مشکوک دانسته بودند امروز با آشکار شدن ابعاد این ماجرا، بر قضاوت خود نسبت به جریانی که برای حفظ قدرت از هیچ جنایتی فروگذار نمی کند مصرتر می شوند. و همزمان افکار عمومی در ایران و جهان نسبت به فجایعی که به دست مقامات یک حکومت رخ داده است حساس تر می شود.
اعترافات سعید امامی و گفته های حجت الاسلام محمد نیازی به حسن خمینی جای تردید باقی نمی گذارند که احمد خمینی نیز در زمره قربانیان قتل های زنجیره ای سیاسی است.
پرسش مهم دیگری که باید در این باره پاسخ آن را پیدا کرد آن است که حکم حذف احمد خمینی را چه کسانی و در چه سطحی از سلسله مراتب جمهوری اسلامی صادر کرده اند؟
پاسخ روشن به این گونه پرسش ها در صورتی ممکن است که پرونده قتل های سیاسی در دادگاهی بیطرف، علنی و با شرکت همه شاهدان و مطلعان و در شرایط آزادی کامل مطبوعات دنبال گردد.
در پاسخ به این پرسش نگارنده که چرا حسن خمینی از دستگاه قضایی تقاضای بررسی اعترافات سعید امامی و گفته محمد نیازی برای روشن شدن علت مرگ پدر نشده است، صاحب نظران و مطلعان در تهران بر این عقیده اند که او جرات چنین کاری را ندارد و گویا از هنگام بازگو کردن سخنان محمد نیازی، هم او و هم نیازی برای پس گرفتن حرفهای خود زیرفشار قرار دارند.
بنابر منطق شناخته شده قضایی، کسانی که در راه کشف جرم مانع ایجاد می کنند خود مجرم و یا دست کم شریک جرم محسوب می شوند.
تصمیم به قتل احمد خمینی، مساله ای نیست که در سطح یک محفل اطلاعاتی و یا حتی به تنهایی توسط یکی از مقامات بلند پایه جمهوری اسلامی اتخاذ شده باشد. پیش از این تصمیم، قطعا اقدامات، روابط، و سخنان و انتقادات احمد خمینی، در سطح رهبری نظام مورد بررسی قرار گرفته و دست آخر به خاطر مصالح قدرت حکم اعدام وی صادر شده است. محفل اطلاعاتی همان گونه که در اعترافات سعید امامی آمده است فقط به وظایف و تکالیف خویش عمل می کرده است.
در قتل های سیاسی و از جمله قتل احمد خمینی همه سران مافیای قدرت شریک جرم یکدیگرند. کشاندن پای علی فلاحیان و یا محسنی اژه ای و روح الله حسینیان به دادگاه، نه فقط پایان ماجرای پرونده قتل های سیاسی نیست که تازه آغاز به جریان افتادن واقعی آن است. و از همین رواست که آنها حتی به عنوان مطلع نیز به دادگاه احضار نمی شوند.
آنها جواز یکه تازی و آدم کشی را از رهبری نظام کسب کرده اند و طبیعی است که پشت آنها به حمایت بیدریغ و قاطع مقام ولایت گرم است. دادگاه غیرعلنی و فرمایشی متهمان قتل های زنجیره ای به دستور رهبر عمل می کند و هر آن کس رفتار این دادگاه را زیر سوال ببرد خود را در برابر "مقام معظم رهبری" قرار داده است.
از همین روست که همزمان با آغاز کار دادگاه متهمان، دادگاهی که در آن هیچ یک از روحانیون جناح انحصارطلب نباید به پرسش گرفته شوند، " مقام معظم رهبری" برای کمک به مختومه شدن پرونده قتل های سیاسی به مجلس و مطبوعات هشدار می دهد که اگر بخواهند دستگاه قضایی و رفتار دادگاهها و قضات را زیر سئوال ببرند، فقط به گلایه اکتفا نخواهد کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد