جبران خلیل جبران

نام جبران خلیل جبران کافی است تا همچون شراب ناب ،‌ وجد و حال بیاورد و شور و سرمستی ایجاد کند . من نام دیگری را نمی شناسم که چنین تاثیری داشته باشد و با نام او در این زمینه برابری کند . صرف شنیدن نام او زنگی را در دل های ما به صدا در می آورد که طنین آن جنس صداهای زمینی نیست . خلیل جبران موسیقی ناب است ، رازی است که فقط گاه گاهی شعر می تواند به قلمرو آن نزدیک شود اما فقط گاهی و نه همیشه .

جبران خلیل جبران دوست داشتنی ترین روح این زمین زیباست . قرن ها گذشته است ، آدم های بزرگی آمده و رفته اند ، اما جبران خلیل جبران هنوز یکه است .من گمان نمی کنم که در آینده نزدیک هم کسی هم ارز او پا به عرصه وجود بگذارد ؛ کسی که ژرفای بینش او را داشته باشد و بتواند همچون او به قلمرو ناشناخته ها پا بگذارد .

او کاری غیر ممکنن را به انجام رسانده است . ا. توانسته رایحه ای از آن سو را برای مشام جان ما به ارمغان بیاورد . او زبان ما و وجدان ما را ارتقا بخشیده است . گویی همه عارفان دنیا و همه شاعران دنیا و همه روح های آفریننده دنیا ، در وجود او یک جا گرد آمده اند . گرچه او در امر تسخیر دل های مردم توفیقی عظیم حاصل کرده ، اما همانطور که خود اشاره کرده ، به تمامی حقیقت نایل نشده است و بدیهی است که نمی توان به تمامی حقیقت نایل شد . او می گوید بارقه ای از حقیقت بر آیینه دلش تابیده است . فقط بارقه ای . اما درک بارقه ای از حقیقت نیز به معنای در راه بودن است ، در راهی که رو به سوی تمامی حقیقت دارد ، راهی که در امتداد مطلق و هر آن چیزی است که جهانی است .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد