خسته شدیم ، دلمون گرفته ، حوصله مون سر رفته ، طاقت امون طاق شده ، بی حوصله شدیم ، نازک نارنجی شدیم ، داشتیم می مردیم ، داشتیم جون می کندیم ، داشتیم افقی می شدیم ، اما نا امید ، نه . . .
امیدمون همیشه توی جیبمون بود ، تا نکنه جیبه سوراخ باشه و نا امید بشیم . دنبال یه پنجره می گشتیم تا بازش کنیم ، یا از پشت شیشه اش ببینیم . . . باید یه پنجره پیدا بشه تا بازش کنیم چون اگه باز نشه و هوای تازه به داخل نیاد ، کارمان تمام است ، باطل میشیم ، هدر میرویم ، هرز میشیم ، فسیل میشیم ، کپک میزنیم ، قهوه ای میشیم و فاتحه . . . .
ولی میدانیم پنجره ، اگر چه دور ، اگر چه دیر ، اگر چه کمرنگ ، اگر چه طولانی ، اگر چه سخت ، ... ولی هست !
گشتیم و گشتیم و گشتیم تا لا به لای هزار تا دیوار تو در تو یه پنجره باز پیدا کردیم . . . پنجره نیمه بازی که فقط مال ما باشد ، مال خودمون ! آمدیم ، آمدید ، خیلی دیر آمدید ! شاید که نه ، حتماً دیر جنبیدید ، دیر صدامون کردید ، دیر پیداتون کردیم . . . .ولی بالاخره همدیگه رو دیدیم . . . رسیدیم دم پنجره نیمه بازمون همگی دست تو دست هم ، قلبامون تو سینه میترکید واسه هم ... و عمر عشق ، که از عمر نوح بیشتر بود . همه سبز و پاک . . . بالای پنجره مون نوشته . . . یا حق . . .
بازش کردیم ، اونورشو دیدیم ، پر از بهشت بود . . . پشت پنجره ایستادیم ، دست تو دست هم و داد زدیم ، فریاد زدیم ، که هنوز جوانیم ، هنوز زنده ایم ، هنوز عاشقیم ، هنوز پیش مرگ همدیگه ایم ، هنوز بن بست معرفتیم ، هنوز قدر هایی برای خودمون داریم که توی این زمونه ، وانفسا تخطئه نشد . . .
آمدیم ، آمدید ، تا داد بزنیم ، هوار بکشیم ، فریاد بزنیم ، اونقدر که سرطان حنجره بگیریم . . . و بگوییم به هر کی که نمیشنوه یا می شنوه و خودشو به کری زده . . . که این ماییم ، یه نسل خدایی . . . نسلی که سیاه و سفید نیست ، نسل سوخته نیست ، امدیم بگیم نسل بی غیرت و سیب زمینی پشندی نیستیم ، نسل بینا های نا بینا نیستیم ، نسل تیتیش مامانی و اوا منو بگیر نیستیم ، اومدیم هوار بکشیم که هنوز اندازه یه ماشین بخار ، بخار داریم . . . داریم ولی امان از دست بی معرفتی های روزگار ! . . . ولی ناامید نشدیم ، بی خیالش ، دنبال کینه شتری و موتوری هم نیستیم . . . دنبال خود کشی و فرار هم نیستیم . . . دنبال هیچ قرص و داروی ضد افسردگی و تسکین موقتی هم نرفتیم . . . در ها رو هم به روی خودمون نبستیم . . .
چون که چیزی داریم که همه چی رو گِل می گیره اونم با گُل . . .
با تو ام هم نسلی . . . گریه نکن ! نازک نارنجی نباش ! . . . پاشو ، تند بیا جلو ، بزن قدش ! امیدت به خدا باشه ، بیا دستتو بده تا با هم وصل بشیم به شبکه ، هر چه زودتر بهتر ،شاید کارتمون تموم بشه و نذارن ، بیا باهاش چت کنیم ، بهش بگیم چقدر دوستش داریم ، بهش بگیم که هنوز فراموشش نکردیم ، هنوز دوستمون داره ، هنوز می دونه ، عشق ها چقدر پاکه ، دلامون چقدر سفیده و فکرمون چقدر آبیه . . .
اون ما رو فراموش نمی کنه ، چون ما از اونیم ، می دونه ریا نداریم ، عقلمون توی چشممون نیست ، مثل کف دستیم ، این رو می دونه ، برامون میل می زنه ، بیا باهاش چت کنیم ، تو این افسانه هیچکی دیس کانکت نمی شه . . . اون دوستمون داره ،ما دوستش داریم .
هو هو دیوونه !!
هو هو دیوونه !!